به گزارش سینماپرس، فیلم سینمایی «آغوش باز» در باشگاه «سینما اندیشه» با حضور کارگردان و منتقدان مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
بهروز شعیبی در ابتدا در پاسخ به اینکه چرا به این نوع سینما روی آوردید، گفت: چیزی که باعث شد به ژانر خاصی پایبند نباشم و منجر شد «آغوش باز» ساخته شود، تاسف و تاثری بود که برای ازبین رفتن گونه های مختلف سینمایی می خوردم، بعد از فیلمهای «دهلیز»، «سیانور» و یا حتی «بدون قرار قبلی» پیشنهاد بود که همین ژانر و سینما را ادامه دهم که مخالف بودم، اگر به فکر احیا ژانرهای متعدد نباشیم، اتفاقی می افتد که در این سالها روی داده است، اینکه فیلم ها در جشنواره فجر و اکران همه شبیه هم هستند.
وی بر تنوع ژانر در آثارش تاکید و این نوع فیلمسازی را به دو ماراتن تشبیه کرد و گفت: فیلم آغوش باز تجربه ای در ژانر کمدی درام است که ایرادات آن را می پذیرم و دوست دارم کارگردانان دیگر در آثار بعدی کاستی ها را مرتفع کنند. می شود خیلی راحت به یک ژانر بسنده کرد و واژه ای مانند «فیلمساز مولف» را هم به خود گرفت و فیلم های یک شکل ساخت. ترجیحم این است که ریسک کنم و نقد ها را به جان بخرم.
کارگردان دارکوب یادآور شد: فیلم اجتماعی، فقط این نیست که به زیر پوست شهر پرداخته شود، اجتماع اقشار مختلف دارد، طبقات متعددی دارد، اصغر فرهادی و داریوش مهرجویی خدمتی که به سینمای اجتماعی کردند این بود که سینمای اجتماعی را محدود به یک قشر خاص نکردند. ما تصویری از پشت صحنه آمادگی هنرمندان یا ورزشکاران ندیدیم، از زندگی خصوصی و فردی و رابطه آنها با همسرانشان کمتر اطلاع داریم. اتفاقا این بخش برای من جذاب بود که در سه داستان موازی، آن بخش را که در زندگی خواننده نمی بینیم، نشان دهم. برخی اوقات تاثیر اجتماع در «خانه» دیده میشود.
وی در بخشی دیگر افزود: درخواست من این است که فیلم های ما نقد اصولی شود و در فیلمنامه و قبل از ساخت بتوان از نظر منتقدان حرفه ای بهره برد، هر چقدر فیلم ها بیشتر نقد شود و با فیلمسازان تعارف نشود، کارگردان عاقبت به خیرتر می شود.
شعیبی با اشاره به اینکه این فیلم ماحصل شرایط اجتماعی جامعه بود گفت: آغوش باز سختترین تجربه کارگردانی من بود، هدایت و کنترل از ریتم نیفتادن سه داستان موازی، در کارگردانی دشوار است و تایم بندی و میزانسن، محاسبات دقیقی می طلبید، از سویی من اصرار داشتم «رنگ» در سینما جایش را باز کند، در این فیلم بیشتر دنبال تجربه گرایی بودم تا ژانر کمدی درام در سینمای ایران بیشتر ظهور و بروز داشته باشد.
عنصر اصلی کمدی درام، توئیست (پیچش) داستانی است که آغوش باز فاقد آن است
در ادامه محسن سلیمانیفاخر، کارشناس و منتقد سینما گفت: اینکه هر یک از آثار شعیبی در گونه ای متفاوت است، قابل تقدیر و نشان از تجربه گرایی او دارد اما این فیلم از واقعیت اجتماعی فاصله دارد و ما تصویری از روح جمعی جامعه در آن نمی بینیم.
وی تصریح کرد: به زعم جامعه شناسان پدیدارشناس، باید دنبال «واقعیت اجتماعی» برویم و واقعیت اجتماعی در ادراک از جامعه است، اما این فیلم بر اساس تجربه زیسته و اداراک از جامعه نوشته نشده است. در فیلم همه مشکلات سانتی مانتال است، شهر زیباست و مشکلات برای توده جامعه نیست.
این منتقد گفت: اگر فیلمساز روی یک بُعد از زندگی کاراکتر اصلی تاکید می کرد، یا پشت صحنه زندگی و یا مسائل و مشکلات برگزاری کنسرت را نشان می داد، نتیجه موفق تر بود. پرداختن به مصایب زندگی حرفه ای و شغلی و مشکلات عاطفی و زناشویی در زمان اجرای یک رویداد خاص در زندگی یک هنرمند، بافت و ساختار فیلم را از باور پذیری می رهاند.
سلیمانیفاخر افزود: در کمدی درام، تعلیق و توئیست (پیچش) داستانی، عنصر اصلی این ژانر است که ما در داستان چنین چیزی را نمی بینیم و آن تعلیق به وجود آمده هم از اواسط داستان برای مخاطب لو می رود، به عبارتی دست روایت برای مخاطب رو شده است.
وی در پایان گفت : فیلم جای خالی این جنس از سینما را پُر می کند و در ورطه سینمای مبتذل نمی افتد. کاش در انتهای فیلم در دام پیام گویی و نصحیت نمی افتاد، گویی می خواهد مخاطب را شیر فهم کند.
فیلم بیش از حد شیک و رنگین است و نسبت زیادی با واقعیتهای اجتماعی بیرونی برقرار نمیکند
مهرزاد دانش، منتقد و نویسنده سینما، نیز تصریح کرد: فصل مشترک فیلمهای شعیبی، تمرکز بر مفهوم و مناسبات روابط خانوادگی است. موضوع فیلمهای او چه درباره قصاص باشد یا اعتیاد، چه به مفاسد اقتصادی بپردازد یا مقطعی از تاریخ سیاسی کشور را مرور کند، در هر حالتی جنبههای خانوادگی آدمهای داستان است که روایت را پیش میبرد و تبدیل به نمود اصلی میشود. حالا در آغوش باز هم با همین ایده مواجه هستیم که البته شکل گسترشیافتهتری در مقایسه با فیلمهای قبلی شعیبی دارد و داستان با ترکیب موقعیت سه خانواده مجزا از هم که به تدریج در مییابیم ارتباطهایی با هم دارند، شکل میگیرد.
وی افزود: امتیاز اصلی فیلم، حفظ ریتم داستان با وجود موقعیتهای متفاوت این سه داستان خانوادگی است. داستان اول درباره زوجی سالخورده است که فضای موقعیتیشان فراز و نشیب چندانی ندارد و عمدتا حس و حال درونی این زوج درباره یکدیگر روایت را به جلو میراند. داستان دوم درباره خانواده یک خواننده است که به دلیل ترک همسر او از خانه، التهاب بیشتری را در نسبت با داستان اول در بطن خود میپروراند و قاعدتا ریتمی پویاتر دارد و داستان سوم هم با توجه به اتفاقات متعدد خرابی سیستم صوتی و اتصالی برق و خراب شدن دکور و در دسترس نبودن هارد طراحیهای دکوراسیون و ... که تعلیق برای برگزار شدن یا نشدن کنسرت موسیقی را تقویت میکند، ریتمی بسیار پرشتابتر دارد. شعیبی توانسته بین این سه موقعیت، تعادل ریتمیک مناسبی برقرار کند که به روانی روایت داستان منجر شده است.
دانش یادآور شد: اما به رغم این امتیاز، فیلم دچار نقصهایی است که انسجام متن را مخدوش کرده است. اول آن که برخی فصلها چه در پرداخت و چه در فلسفه وجودی و کارکردی، شکلی الصاقی و بیارتباط با بافت سایر فصلها دارند؛ مثل فصلی که حسن معجونی حضور دارد و حال و هوایی گنگستری/فانتزی را تداعی میکند و یا دختری که تکنوازی ویلون می کند و حضوری زائد و بیربط به داستان دارد. نقص دوم، قابل حدس بودن فرجام ماجراها است که مسیری کلیشهای را طی میکند.
این منتقد افزود: نقص دیگر، وزن بیش از حد به برخی جنبههای موقعیتی و شخصیتی متن است که از آن جمله میتوان به همسر خواننده و نوع حضور قدیسوار او در فصل نهایی اشاره کرد. دیگر آن که فیلم بیش از حد شیک و رنگین است و نسبت زیادی با واقعیتهای اجتماعی بیرونی و پیرامونی برقرار نمیکند؛ اگرچه متوجه هستم که فیلمساز قصدش ساخت فیلمی آرامشبخش بوده تا تماشگری که در جامعهای پر از اضطراب و تشویش و تنش و تیره به سر میبرد، دست کم در این یکیدوساعتی که در سالن سینما است، از موسیقی و رنگ و احساس، آرامش پیدا کند.
این منتقد در پایان گفت: با این حال، آغوش باز، فارغ از اینکه دوستش داشته باشیم یا نه، فیلمی قابل احترام است؛ به ویژه در زمانهای که بسیاری از فیلمها، با رویکردی بسیار مبتذل، در حال تاخت و تاز در اکران هستند. آغوش باز با اینکه به عنوان یک کمدیدرام، جنبههای کمدی هم دارد، اما برخلاف بسیاری از فیلمهای کمدی سالهای اخیر، باجهای سخیف به مخاطب نمیدهد و متانت رابطهاش با تماشاگر را حفظ میکند.
ارسال نظر